هیاهویی...

ساخت وبلاگ

 

دیور در حد یک ایده باقی می‌ماند و از ایده‌ی "مشارکت و تعامل مستقیم با مخاطب" فراتر نمی‌رود و اتفاقا تنها بخشی از نمایش که می‌توان با آن اندکی همراه شد، همان ورود مخاطب به صحنه است اما حداقل در روزی که من به تماشای اجرا نشستم،  مخاطبانی که برای بازی در نقش‌ها وارد صحنه می‌شدند به دلیل ضعف‌هایی که در شخصیت‌پردازی اولیه‌ی نمایش وجود دارد نمی‌توانستند واکنش‌ها و رفتارهای صحیح و منطقی از خود نشان دهند، هر چند برای عکس‌العمل صحیح نیاز به تفکر وجود دارد و اتفاقی که در لحظه و بلافاصله بعد از بازی بازیگران شکل می‌گیرد احساسات و واکنش آنی مخاطب است، شاید به همین دلیل همه چیز به شوخی و خنده برگزار می‌شد. آریان رضایی(گرداننده‌ی صحنه) با چند سوال داستان را آغاز می‌کند، چند سوال درباره‌ی قضاوت اما پاسخ‌ها و جهتی که نمایش به سمت آن پیش می‌رود بیشتر یادآور برنامه‌ی خانواده‌ی سال‌های دور است. هرچند بطور قطع شیوه‌ی تفکر و اندازه‌ای که تماشاگران  در هر اجرا وارد نمایش می‌شوند در میزان جذابیت و بالا و پایین شدن‌های موثر است و ممکن است یک اجرا به شدت جذاب و اجرای دیگر معمولی و یا حتی ضعیف! محمدهادی عطایی چه در اصل نمایش و چه در صحنه‌هایی که با تماشاگران وارد بازی می‌شود طبق معمول بازی روان و بسیار خوبی دارد و تعامل درستی با تماشاگرِ نابازیگر برقرار می‌کند اتفاقی که در بازی فرید قبادی و الهام شعبانی کم‌رنگ‌تر شکل می‌گیرد. دیور می‌توانست نمایش خوبی باشد اگر عمیق‌تر و البته دقیق‌تر به سو‌ژه‌ی اصلی وارد می‌شد. تعادل و البته تناسبی میان رفتارهایی که از شخصیت‌ها می‌بینیم با زندگی انتخابی‌شان وجود ندارد. زن با مرد وارد معامله شده، ازدواج‌شان مثل یک قرارداد است اما قسمت‌هایی از نمایش این قرارداد را منکر می‌شود، حضور برادر زن در هر شکلش توجیه‌پذیر نیست. اتفاقی که افتاده یک زندگی عاشقانه نیست، یک قرارداد است که هر کسی سهم خود را از آن گرفته و حالا همه این بحث‌ها و جدل‌ها می‌شود هیاهویی برای هیچ...

 

یکی از همین روزها...
ما را در سایت یکی از همین روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bnew-sensee بازدید : 48 تاريخ : شنبه 1 ارديبهشت 1397 ساعت: 18:49